«چیله گئجه سی» نمادی از مهربانی، صفا، صمیمیت، دورهمی و صله رحم است در این شب همه در خانه بزرگ‌ترها دور هم جمع می‌شوند و طولانی‌ترین شب سال را جشن می‌گیرند.  

در خلخال و فرهنگ آذربایجان، مردم فصل زمستان را در روزشمار خود به ۳ قسمت تقسیم کرده‌اند ۴۰ روز اول آن را بویوک چیله (چله بزرگ)،۲۰ روز بعد از آن را کیچیک چیله (چله کوچک) و ۳۰ روز آخر را نیز «بایرام آیی» می‌نامند. از این رو پایان فصل پاییز و آغاز «چله بزرگ» و زمستان مصادف با شب چله است.

اگر این روزها پای صحبت‎‎‎‎‎‎‎‎های یکی از بزرگان اقوام یا آشنایان بنشینیم بی‌شک شنوای خاطراتی از آن‌ها خواهیم بود که در پس هریک از این حرف‎‎‎‎‎ها و خاطرات عشق و محبتی عمیق و دیرینه نهفته است.

 یکی از پدربزرگ‎‎‎‎‎‎‎‎‎ها و کهنسالان خلخال در شرح خاطرات شب‎‎‎‎‎های چله گذشته در گفت‌وگو با خبرنگار خلخالیم اظهار داشت: در زمان‎‎‎‎‎‎های گذشته وقتی که ما کودکی خردسال بودیم چیله که می‌آمد آتش گرم و کرسی خانه مادربزرگ ما را به گرد خویش آورده و گرمایش را با ما تقسیم می‌‌کرد تا در زمستان سر در راه به یاد چون امشبی همیشه گرم بمانیم و این روزها حال و هوای همه‌ ما در کنار کرسی گرم مادربزرگ و به یاد داستان‌های پدربزرگ خوب است.

 شب چله فرصتی بسیار خوب برای دور هم‌‌نشینی با اعضای خانواده است شبی که آخرین دقایق آذرماه را ورق می‌‌زنیم و شبی که همه گرد هم آمده‌‌اند تا از روزهای خوب خدا سخن بگویند و به بهانه چله این طولانی‌ترین شب سال فارغ از پیچ و خم‌های زندگی و فشار مشکلات روزمرگی همدیگر را به شنیدن خاطرات خوب خویش مهمان کنند.

این پدربزرگ 71 ساله در جزئیات برپایی کرسی و آغاز نخستین دورهم‌نشینی گرد آن در اولین شب زمستان، افزود: در قدیم‌الایام که کرسی در جای دنجی از خانه گذاشته شده و سوروساتش برپا می‌شد تاشب نباید کسی چیزی روی آن گذاشته یا گردش می‌نشست تا اینکه پدر خانه شب با یک دستمال نخودچی کشمش از بازار آمده و کشمش‎‎‎‎‎‎ها را روی کرسی می‌پاشید و به این ترتیب نخستین دورهم‌نشینی در گرد کرسی آغاز می‌شد.

همچنین ادامه داد: در قدیم به این صورت نبود که به راحتی بتوان آجیل شب چله را تهیه کرد و تنها تنقلات شب چله قورقا، کشمش و سنجد بود که زنان این خوراکی‌ها را در خانه تهیه می‌کردند و در بین میوه‌ها نیز  هویج، لبو و کدو تنبل را می‌توان نام برد که از تنقلات گذشته قورقا بیشترین طرفدار را داشت.   

یکی دیگر از ریش سفیدان خلخال نیز در این خصوص گفت: در شب‌های چله افراد فامیل دور کرسی چوبی جمع می‌شدند و به قصه‌ها و روایت‌های شیرین بزرگ‌ترها گوش می‌دادند و زنان و دختران روستا در گرگ و میش شب‌های چله در تکاپو و هیجانی خاص ملزومات غذا و تنقلات ویژه این شب را مهیا می‌کردند و برای گذران ساعات خوش در کنار فامیل لحظه شماری می‌کردند.

آنان در سینی‌های قدیمی مسی در فضای دوده‌ گرفته آشپزخانه‌های قدیمی، انواع میوه و تنقلات را مهیا می‌کردند. دراین شب استثنایی پس از صرف شام و خواندن دعای شکر در پای سفره، همگان در کنار هم، از شادی‌ها و غم‌ها، موفقیت‌ها، اعتقادات، امیدها و بیم‌هاشان می‌گفتند. بزرگ‌ترها و ریش سفیدان فامیل در این شب علاوه بر خواندن برخی از اشعار محلی، خاطرات و داستان‌های قدیمی را برای اعضای خانواده نقل می‌کردند و نقل تاپماجا (چیستان) هم از برنامه‌هایی بود که با حضور همه اعضای خانواده رونق خاصی به شب چیله می‌داد.  

«خونچا» بردن برای نوعروسان یکی از رسومی است که همواره در شب چله رسم بوده و همچنان به قدرت خود باقیست و چه بسا مفصل تر و پر زرق و برق تر هم شده است. این خونچا که در خلخال به «چیله لیق» معروف است در آستانه شب چله توسط خانواده داماد برای خانواده تازه‌عروس مهیا شده و ارسال می‌شود. چیله لیق شامل تحفه‌های رنگارنگ نظیر طلا، پارچه‌ها و لباس‌ها، انواع میوه‌ و شیرینی‌های سنتی خلخال و خشکبار و آجیل و ... می‌باشد که بعضی مواقع توسط برخی از فامیل‌های داماد خریداری شده و به چله لیق اضافه می‌شود.

پدربزرگ با یادآوری خاطرات گذشته ادامه داد: در گذشته در شب چله، بزرگ‌ترها با کودکان هم بازی می‌شدند، «گول گول» (گل یا پوچ) از جمله بازی‌هایی است که در شب چله با مشارکت همه اعضای خانواده رواج داشت، اما اکنون به ندرت می‌توان چنین جلوه‌هایی را به چشم دید. حضور همه اعضای خانواده و فامیل محیطی صمیمی و لذتبخش و خاطره انگیز را فراهم می‌کرد که شاید بسیاری از عزیزانی که با خواندن این متن به یاد آن روزها می‌افتند در کنار یاد آوری سختی‌ها با حسرت و حسی لطیف از آن یاد کنند.  

گفتنی است چله، مجالى است براى تکرار هر آنچه روزگارى سرمشق خوبى‌هایمان بوده‌ و امروز بر روى طاقچه عادتهایمان غبار مى‌گیرد و فراموش مى‌شود، چله مجالى است براى دیدن عزیزانى که تصویر و صدایشان در پس مشغله‌هاى زندگى رنگ باخته و در نهایت مجالى است براى نشستن لبخند بر لبان کودکان، در آغوش پر مهر بزرگ‌ترها.

حواسمان باشد که گوشی‎‎‎‎‎های هوشمند و فضاهای مجازی و اجتماعی و نهایتا وسایل ارتباط جمعی نوین از شب چله سال گذشته تا به این شب چله خیلی فراتر از حد تصور "غیرقابل کنترل‌تر" شده‌اند پس بهتر است حداقل همین یک شب را کمی به هوش باشیم.

بودن در کنار خانواده و سپری کردن لحظاتی هرچند کوتاه با آنها لذتی والا دارد که شاید نتوان جای این لذت را با هیچ حس و شادی دیگری که ناشی از بودن در فضاهای مجازی و ارسال و دریافت چتهای پی‌در‌پی و بی‌مفهوم از دوستان است پر کرد.

پس مراقب عزیزانمان در زندگی باشیم، آن‌هایی که بی‌منت به حرفهایمان گوش فرا می‌دهند، بی‌منت و بی هیچ چشم‌داشتی عاشقمان می‌شوند و عاشق می‌مانند، غصه‌ها و دردهایمان را به آسانی به جان می‌خرند و خم به ابرو نمی‌آورند، آنهایی که ... هر چه از خوبی‌هایشان بگوییم باز کم است، فقط مراقب باشیم که دلشان نشکند زیرا ممکن است با یک تلنگری جزئی حضورشان برای همیشه در زندگیمان کمرنگ شود... بیایید، همین یک شب حواسمان به خود و اطرافیانمان باشد.

گزارش: سیما جلیلی
انتشار: مسعود شیرعلی‌پور

لینک کوتاه: khalkhalim.com/e7a48

 

 

اینجـــــــا تبلیغات کنید و در تمامــــــی صفحات دیده شوید

 

 

 

 
 

 

نظرات (0)

امتیاز 0 خارج از 5 بر اساس 0 رای
هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان
Rate this post:
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
برچسب ها: