خلخالیم / محمد رحیمی، هدف از این نوشتار کوتاه این است که نشان دهیم چه عواملی در سطح کلان و سطح خرد، جریان توسعه یک منطقه را کند و با تأخیر مواجه میسازند. از یکسوی عوامل ساختاری و سیاستگذاریهای کلان سهم انکار ناپذیری در توسعه یک منطقه دارند، از سوی ديگر نباید از عوامل داخل منطقه غافل شد.
در ادبیات جامعهشناسی توسعه از ۴ نوع جامعه میتوان سخن گفت: جامعه قوی- دولت قوی، جامعه قوی- دولت ضعیف، جامعه ضعیف- دولت قوی، جامعه ضعیف- دولت ضعیف
جامعه نوع اول هم دولت حاکمه قدرتمند است هم جامعه محلی توانمند، در این شرایط حاکمیت تصمیمات را از پایین به بالا و با پشتوانه و مشارکت مردم اجرا میکند.
نهادهای مدنی فعال هستند و دولت چیزی جز اراده و خواست اکثریت مردم نیست، قدرت در چنین جامعهای متکثر است و همه تسلیم یک کلام واحد هستند و آن قانون است. یکی از مهمترین علل پویایی و تحولاتی که جوامع توسعهیافته را به سطوح بالای درآمدی میرساند، وجود یک جامعه مدنی قوی و تاثیرگذار است.
جامعه نوع دوم، جامعه محلی قدرتمند است اما دولت حاکمه ناکارآمد. در این وضعیت دولت تصمیمات را خودش به تنهایی اتخاذ میکند و مردم را در فرآیند تصمیمگیری دخالت نمیدهد،بهطوریکه نخبگان و سرآمدان آن جامعه در حاشیه میمانند و نقشی در تصمیمگیریهای حاکمیت ندارند.
جامعه نوع سوم، برعکس نوع دوم، دولت حاکمه قدرتمند است اما مردم محلی ضعیف و ناکارآمد. در این وضعیت مردم با تصمیمات دولت همراهی و مشارکت نمیکنند، منافع فردی بر منافع جمعي ارجحیت دارد، و برنامههای حاکمیت با فقدان همراهی مردم ابتر میماند.
اما چهارمین نوع جامعه که بدترین نوع جامعه است، هم دولت حاکمه و هم جامعه محلی هر دو ضعیف و ناکارآمد هستند، در این وضعیت با حاکمیت بی قید و مسئوليت ناپذیر و شهروندان بی تفاوت و فردگرا مواجه هستیم که هر یک منافع شخصی خود را دنبال میکنند، بهطوریکه نه دولت حاکمه نسبت به مردم احساس مسئولیت میکند و نه شهروندان حاکمیت را به رسمیت میشناسند و از آن تبعیت میکنند
با این تفاسیر و در مقیاس خرد نیز میتوان دلایل توسعهنیافتگی یک منطقه را تحلیل کرد. اگر بخواهیم منطقه خلخال را در قالب یکی از این ۴ نوع جامعه بگنجانیم، میتوان گفت جامعه خلخال در برهههای مختلف تاریخ و در دولتهای مختلف از یک شکل ثابت برخوردار نبوده و بنابراین جهت کالبدشکافی توسعهنیافتگی منطقه نیازمند تحلیل دورههای تاریخی هستیم.
آنچه مسلم است این است که هیچ گاه شاهد جامعه محلی قوی و دولت محلی قوی در کنار هم نبودهایم. بهطوریکه در برههای از تاریخ از جامعه محلی نسبتأ قوی و دولت محلی ضعیف برخوردار بودهایم که نتیجه آن فرار نخبگان و سرآمدان منطقه و انزوای سرمایههای اجتماعی منطقه بوده است.
با خالی شدن سرآمدان منطقه و فقدان جامعه محلی توانمند و زمانیکه دولت محلی نسبتأ قوی روی کار آمده است چون منطقه از نیروهای توانمند محروم بوده است، برنامههای دولت نتوانسته است آنگونه که باید پیاده شود. و در برههای نیز نه دولت محلی قدرتمند داشتهایم و نه جامعه محلی قدرتمند.
واقعیت این است که زمانیکه صحبت از موانع توسعه میشود همه ما فکر میکنیم، همیشه این عوامل بیرونی هستند که با وجود تمام تلاشهایی که ما از خودمان به خرج میدهیم تا به توسعه برسیم، اما باز هم عواملی از بیرون مانع این کار میشوند. کمتر پیش میآید که کمی هم به باورهای غلطی که از درون خود ما نشأت میگیرند نیم نگاهی بیندازیم.
واضح تر بگویم که گاهی بزرگترین مانع و حجاب، باورهای غلط خود ماست. به عنوان مثال ما هموراه تصور میکنیم که توسعه را دولتها انجام میدهند و سیاست توسعه نامتوازن دولتها عامل عقب ماندگی برخی از مناطق است.
در حالیکه بخشی از قضیه ناشی از این مسأله است. امروزه بخش خصوصی توانمند، نقش بی بدیل و غیر قابل انکاری در توسعه یک منطقه ایفا میکند. به طوری که در هر منطقهای که بخش خصوصی توانمند است، جامعه پویا و توسعهيافته را شاهد هستیم. سیاست نئولیبرالیستی عدم دخالت دولت در اقتصاد و واگذاری امور به بخش خصوصی سیاستی است که در دهههای اخیر بیشتر شاهد آن هستیم.
سخن کوتاه؛ بهتر است به جای متهم کردن دیگران و یا جستجو کردن علتهای بیرونی، بنابه گفته استفان کاوی نخست از درون خودمان آغاز کنیم. متأسفانه گاهی اکثریت ما (سرمایهگذاران بومی، فعالین اجتماعی، نخبگان و رجال سیاسی) نقش خود را در توسعه منطقه به درستی ایفا نمیکنیم و یک انتظار و توقع کلیشهای داریم و آن این است که "دولت جدید توجه ویژهای به خلخال داشته باشد".
لینک کوتاه: khalkhalim.com/ba542